رادیو پروژه (قسمت دوم): مهارت های ارتباطی – تمرین های ساده و بسیار کاربردی

Radio Poroje-02

مهارت های ارتباطی

دوستان از اونجایی که همیشه تو جلسات پرسش و پاسخ، حجم زیادی از اطلاعات اون هم از نوع کاربری و واقعیش مطرح، رد و بدل و درنهایت تحلیل و واکاوی میشه، لذا قرار بر این گذاشتیم که از این به بعد بخشی در سایت با عنوان «رادیو پروژه» اضافه کنیم که در اون نظرات سه مدرس در هر سه زمینه «اجرا»، «طرح و برنامه» و «مهارت های ارتباطی و فن بیان» در هر جلسه و در قالب موضوعی مشخص مربوط به پروژه، به بوته نقد و بررسی گذاشته میشه. برنامه بر این است که در آینده از نظرات اساتید به نامی که در کشور در زمینه ای مشخص صاحب سبک و دارای تخصص می باشند استفاده شده و همگی دوستان رو با نطرات اونها آشنا کنیم. پیشنهاد می کنم با گوش دادن به این سلسه فایل ها، هم به اطلاعات کاربردی پروژه خودتون اضافه کنید و هم بتونید وارد اتاق مذاکرات ما بشید و نظرات و سوالاتتون خودتون رو با ما در میان بگذارید.

در این مقاله اولین بخش از سری فایلهای رادیو پروژه به حضورتان تقدیم می گردد.

مهارت های ارتباطی

 

دانلود رادیو پروژه – قسمت اول

در قسمت دوم این مقاله که توسط محمد پیام بهرام پور ارائه می شود توضیحات کاربردی در خصوص انواع صداها و تمرین های عملی برای برطرف نمودن اشکالات جزئی مطرح شده است. پیشنهاد می کنم در صورتی که این مطالب آموزشی برای شما مفید بوده باشد، به  رادیو پروژه – قسمت دوم نیز گوش دهید.

متن رادیو پروژه (قسمت اول): مهارت های ارتباطی – لحن صدا و تفاوت های آن

بهرام پور: به نام خدا سلام دارم خدمت شما شنودگان عزیز اولین فایل از مجموعه فایل های رادیو پروژه، من محمد پیام بهرام پور هستم به همراه دوستان و همکاران عزیزم آقای محسن صحراییان ومهدی رئیسی قصد داریم در این فایل یک موضوع رو مورد بررسی قرار بدیم. قبل از اینکه موضوع رو آغاز بکنیم خوشحال میشم که دوستان و همکاران عزیزم یک سلامی با شما داشته باشند وخودشون رو معرفی کنند، بفرمایید:
صحراییان: سلام دارم خدمت شنوندگان عزیز، من محسن صحراییان هستم حدود دوازده سالی هستش که در پروژه هایی از جنس ساختمانی، صنعتی و نهایتا پتروشیمی و پالایشگاهی در سمت مدیریت طرح و برنامه مشغول فعالیت هستم خیلی خوشحالم که در خدمتتون هستم.
رییسی: عرض سلام دارم خدمت تمامی دوستان و مخاطبین سایت مدیر پروژه، مهدی رئیسی هستم من هم در حدود ده دوازده سالی هست که در پروژه هایی از جنس نفت وگاز و پتروشیمی مشغول به فعالیتم کارم رو در پست سازمانی و کارشناس برنامه ریزی کنترل پروژه شروع کردم و نهایتا آخرین تجربه‌ی کاریم در پست ریاست کارگاهی از این دست از پروژه هاست خیلی خوشحالم خدمتتونم.
بهرام پور: متشکرم از شما، خیلی خیلی متشکر، خب بریم سراغ موضوع که یک اتفاقی که خیلی زیاد داریم میبینیم اینه دوتا دانشجو یعنی وقتی وارد دانشگاه میشن هر دو از یک شهر هستند، یک شرایط دارن، یه خانواده ی تقریبا مشابه دارند هر دو یک سرمایه ی مشخصی اول کار دارن یا ندارن و همه چیزشون یکسان هست یه جا تحصیل میکنن اما وقتی شش سال بعد فیلم و میزنیم جلو ونگاه میکنیم میبینیم که یکی یک جایگاه شغلیه بسیار عالی داره و یکی تقریبا تو اون شش سال فقط در جا زده دلیل این داستان چیه محسن جان؟ شما بگید خوشحال میشم که یه مقدار این رو تحلیل بکنید که چرا اینکه هردو یه شرایط کاملا یکسان دارن ولی شش سال بعد میبینیم داستان خیلی فرق میکنه
صحراییان: پیام جان ببین همزمان که داشتی صحبت می‌کردی این مطلب تو ذهن من تداعی شد؛ که همون اوایل کار که من مشغول فعالیت بودم (ده سال پیش با شرکت هیوندایی مشغول فعالیت بودم) روی یک فایل یک سال کار می‌کردم با تمام پیچ‌وخم این فایل آشنا بودم؛ تمام فرمولهاش رو خودم زده بودم. خب حجم اطلاعات زیادی بود که توی اون فایل قرارگرفته بود. به بار رئیسم صدام کرد گفت که خیل خب از اون فایله یه خروجی به من بده. خب منم راحت Ctrl+P سی‌وپنج صفحه می‌خواستم خروجی رو بدم در اختیار ایشون قرار بدم؛ قبل از اینکه این نسخه رو در اختیار ایشون قرار بدم یکی از همکارم که کره‌ای بود گفت میخوای چی کار کنی؟ گفتم که میخوام این رو در اختیارشون قرار بدم. گفت نه صبر کن نشست پای سیستم من، همون فایل سی‌وپنج صفحه‌ای رو با چند تا کلیک و فرمول و ابزارهای مختلفی که توی اکسل بود تبدیلش کرد به یک صفحه! گفت رئیس این‌رو می‌خواد! وقتی‌که من اون یک صفحه رو ‌دیدم، می‌دیدم که تمام اطلاعات من، تمام اطلاعات یک سال من در قالب اون یک صفحه گنجانده‌شده و هیچ کم و کاستی هم نداره! تازه اونجا بود که من متوجه شدم که تفاوت حقوق من که یک‌دهم حقوق اون هستش در چی هستش! تازه تفاوت تجربه، تفاوت تجربه‌ی اجرائی کار اونجا من متوجه شدم.
رییسی: جالبه، محسن جان می‌دونی چرا؟ ببخشید حالا تمام شد صحبت تون؟
صحراییان: بله
رییسی: ببین محسن به خاطر اینکه اونا به خروجیه کار اعتقاد دارن نه به ساعت کار، خب، جالب بود! موضوعی که داشتی عنوان می‌کردی جالب بود! حالا پیام اجازه بده من یه موضوع دیگه بگم خیلی جالب تر میشه! چرا؟ چون اون چیزی که که باز تو ذهن من میاد مربوط به یک شرکت کره‌ایه توی پروژه ی نفتی اه؟ قبل از اینکه من توی یکی از این پلنت های نفتی، قبل اینکه من تو پست سازمانی جانشین کارگاه، ریاست کارگاهی بیام بشینم، اون زمان کارشناس برنامه ریزی کنترل پروژه بودم فکر کنم نهایتا سرپرست Planning فاز بودم. ما یه سری متریال از یک شرکت کره‌ای تامین میکردیم. خب یه سری از این محصولات تو انبار مونده بود؛ یه سری اش نصب شده بود. وقتی متریال ها رو نصب کردیم، تست رادیوگرافی ازش گرفتیم (این تست، تستیه که عیوب جوش و به قول معروف اون ماهیت معایب خود متریال نشون میده) به هر ترتیب مشخص شد که این متریال ها مشکل داره. آقا تماس زنگ، زنگ بزن، چی شد، چی شد، کره بیا اینجا، متریالت مشکل داره… من نمیگم چه اتفاقاتی افتاد فقط اینکه ما یه سری خدمات به اینا دادیم در قالب مثلا نیروی برشکار در قالب داربست بند در قالب ماشین آلات و عرض به حضورتون متریال مصرفی حدودا بیست بیست پنج روز یه سری خدمات بهشون دادیم و بعد بیست و پنج روز. یه صورت وضعیت دادیم گفتیم آقا این A تومن اینم پیوستش. این خدماتی بوده که ما به شما دادیم. جالب بود پیام یه هفته گذشت، دو هفته، سه هفته دیدیم اصلا خبری نیست گفتیم خب بابا بیاید پول مارو بدید، خب ما خدمات بهتون دادیم. درخواست جلسه کردیم. اومدیم نشستیم رئیس کارگامون اومد، مدیر پروژمون اومد، اون شرکت کره‌ای ام، عواملش اومدن. خب ما که اصلا یه قسمتی از صحبتاشونو متوجه نمیشدیم (خنده). حالا نه من، مدیر پرژه و رئیس کارگاهم متوجه نمیشدن؛ ولیکن اون نفری که رابط بود صحبت هارو به نوعی منتقل میکرد بین ما و اون شرکت خودشون خنده اش گرفته بود. میگفت بابا این لیست هزینه چیه شما دادین؟ گفتم خب چیه، مگه مشکلش چیه؟ پیام یه برگه ای رو کرد! روی میز جلسه گذاشت! اصلا باورت نمیشه! چشامون از حدقه داشت میزد بیرون! این بنده خدا اومده بود تحلیل کرده بود نرم هزینه ای که شما به اندازه ی یک اینچ برشکاری توی اون لوله انجام داده بودی! شفافترش کنم؛ یعنی اومده بود گفته بود آقا من کاری ندارم تو چند روز واسم کار کردی! چه تعداد نیرو دادی! گفته بود نرم اینکه شما یک دایا اینچو برش بدی اینقدر میشه هزینش! شما اینقدر دایا اینچ برش دادی! اینقدر Total هزینه اش میشه! (که فکر کنم حالا بین خودمون بمونه) فکر کنم یک دوازدهم یک سیزدهم اون هزینه ای بود که ما بهشون داده بودیم! چی شد مچ مارو گرفت، گفت بابا من خودم Reference ام. خیلی جالب بود واسم! چه اتفاقی افتاد پیام؟ ببین اونم مهندس بود، منم مهندس بودم دیگه! یا مثلا نفرات مدیر پروژمون رئیس کارگامون و نفر فنی مون! اون وجه تمایزه چی بود؟ وجه تمایزه این بود که اومده بود سواد تئوریکال خودش رو تو دانشگاه (اونم مهندس بود دیگه)، سواد تئوریکال خودش رو اومده بود گره زده بود، ادغام کرده بود با سواد اجرائیش! معجزه کرد! تو جلسه اصلا همه دستها رو بردیم بالا! گفتیم بابا ناز شصتت! اصلا ما دیگه هیچ حرفی واسه گفتن نداریم. میخوام به این نتیجه برسم: چرا ما اون مهندسی که بعد از ده سال میشه مثلا مدیر پروژه یا مثلا میشه مشاور مدیر عامل، همون مهندس با همون تحصیلات با همون آیتم هایی که شما گفتید مشابه هستند با همدیگه، هنوز راه به جایی نبرده؟! چرا، به خاطر اینکه اون مهندسی که ده سال کار کرده اکتفا نکرده به سواد دانشگاهی اش، اکتفا نکرده به مدرکش، اومده تو اجرا رفته جنس لوله رو دیده رفته Civil دیده، بتن رو دیده، اینها رو ادغام کرده! اطلاعات تئوریکال خودشو کشیده بالا! ولی اون یکی مهندسه چیکار کرده گفته آقا سینه رو سپر کرده گفته آقا من از اون دانشگاه رفتم مدرک گرفتم از اون دانشگاه که مثلا رتبه سه داخل مملکتو داره معدلم الفه! اصلا دیگه ببخشید خدا رو هم بنده نیست! خب اون مونده دیگه ده سال پونزده سال بیست سال هم بگذره همونجا توهمون سطحش میمونه.
صحراییان: پیام جان ببین مهدی دلی پری داره (خنده) من حرف های مهدی رو کاملا تایید میکنم ولی بگذاریم ادامه در رابطه با این موضوع بیشتر صحبت کنیم و ببینیم روند جلسمون به کدوم سمت حرکت میکنه. ببین پیام در پاسخ اون سوالی که از من داشتی من فکر میکنم که به سه تا بخش باید تقسیم بندیش کنیم واین تقسیم بندی هایی هم که هستش خیلی دور از این مثال هایی که ما زدیم نیست. وجه تمایز من با اون کارشناسه چی بود؟ (با اون کارشناس کره‌ایه) اون هنر استفاده از نرم افزار رو داشت ومن اون موقع نداشتم! تفاوت مهدی چی بود (مهدی با کارگروهش چی بود)؟ مهدی یک سری اطلاعات خام کارگاهی داشت، اطلاعاتی داشت که بالاخره توی کارگاه به دردش میخورد؟ اون نفر کره‌ایه چی بود چه چیزی داشت؟ واقعا اومده بود دانش تئوریکال خودش رو تزریق کرده بود توی اجرا. به همین راحتی! یا چرا جای دور میریم خودت پیام مثلا ما الان توی یه جلسه نشستیم میخواهیم یه سری اطلاعات رو به هر حال تبادل اطلاعات کنیم با کارفرما. یه سری اطلاعات رو در اختیار کارفرما بگذاریم. ما چه جور اطلاعات رو در اختیار کار فرما میگذاریم و شما به عنوان استاد فن بیان سخنرانی چه جور این اطلاعات رو در اختیار اونا قرار میدین؟ خب تفاوت داره اینا دیگه! من کلیات موضوع رو توی سه تا سرفصل تقسیم بندی میکنم یکی بحث های هنر استفاده از نرم افزار هستش یکی بحث های مربوط به تبادل دانش تئوریکال واجرا و سومین بحث هم بحث های ارتباطی هستش.
بهرام پور: یعنی به صورت عملی اون موضوعات تئوری دانشگاه رو بیاریم تو فضای عمل. خیلی عالی، متشکر. خب پس شما این رو بیشتر توی بحث تخصص، ناتوانی در اجرای آموخته ها دیدین که ما اون چیزایی که تو دانشگاه یاد میگیریم رو نمیتونستیم عملی کنیم، اما اونها میتونستن و بحث ارتباطی شون. فرمودید یعنی این سه موضوع رو جزو پررنگ ترین ها دیدین خب شما چه طور مهدی جان شما بحث تمایز این دو مهندس رو که هر دو گفتیم تحصیلات دارن ولی خروجی شون کاملا متفاوته از یک دانشگاه از یک شرایط چه طور میبینین؟
رییسی: ببینید قاعدتا دقیقا باید یک پلتفرم درست کنیم و آیتم ها رو با همدیگه مقایسه کنیم. اولین آیتم میشه تحصیلات. دو طرف بگیرم، مثلا دوتا مهندس مکانیک تو یک دانشگاه تحصیل کردن خب این میشه اولین Base اش. دومین آیتم شو بگذاریم سطح تحصیلات شون؛ یعنی دو نفر مهندس مکانیک باشن که لیسانس شون رو گرفتن؛ یعنی یکی نباشه لیسانس یکی فوق لیسانس. پس ما اولین پلتفرم مون چی بود دانشگاه دو سطح تحصیلاتش و سه به قول محسن جان اون عمق اطلاعات تئوریکال دانشگاهی شون. اگه این سه تا آیتم رو بگذاریم، ثابت باشن؛ (توی این سه تا مرحله ای که عرض کردم خدمتتون هر دوشون یکسان باشند)، حالا اینا می خواهند بیان تو کارگاه پروژه، شما میبینی همون دوتا مهندس یکشون میشه سرپرست یک واحد یکی میاد زیر دست اون مهندسه کار میکنه! ببینید من اگه بخوام شفاف صحبت کنم اینکه آن چیزی که ماحصل تمایز این دو نفر شده چیزی هست فارغ از آن چیزی که شما تو دانشگاه داری Gain اش میکنی و داری تو دانشگاه کسبش میکنی. قاعدتا یکسری بحث های کاربردیه یعنی شما دقیقا ورود کنی اطلاعات تئوریکال دانشگاه رو بیاری تو بحث اجرایی تو پروژه ها بتونی پیاده سازیش کنی یعنی یک نگاشتی بین بحث های تئوریکال دانشگاه با بحث های اجرایی داشته باشی. این میتونه اولین Base اش باشه و دومین Base اش به نظر من که فکر میکنم از اولی مهمتره اون فنون ارتباطی اون شخصه! میدونید چرا؟ چون شما هر چقدرم اطلاعات داشته باشید هر چقدرم از نظر اطلاعات تئوریکال از نظر اطلاعات اجرایی خیلی خیلی هم پر باشید تا زمانی نتونید با اون شخصی (که بقول معروف وسیله ای میشه واسه ارتقاء شما تو چارت سازمانی پروژه) ارتباط مناسبی بگیری، نمیتونی پیشرفت کنی مطمئنا اون دوتا مهندس، اون کسی که شده سرپرست واحد تونسته مدیر بالاسری شو از لحاظ ارتباطی اغنا کنه، از لحاظ ارتباطی ارضا کنه، متقاعد کنه دقیقا متقاعد کنه که توی اون جایگاه بشینه
بهرام پور: خب پس با این توضیحات ما داریم الآن یکسری معیارهایی رو پیدا میکنیم یکیش تخصص دانشگاهی هست که این رو خب تقریبا همه کسب میکنند! عموما دو تخصص غیر دانشگاهی هست یعنی موضوعات فنی که تو فضای دانشگاهی بدست آوردیم درسته؟ تا اینجا، بحث بعدی بحث توانمندی در اجرای آموخته ها هست اون چیزایی که یادگرفتیم رو حالا بتونیم بصورت عملی تو محیط واقعی کار اجرا بکنیم خب قاعدتا ابزارها و نرم افزار ها و اینهام بنظرم یک گزینه ای میشه درسته؟ البته اینها تو این صحبت نبود ولی به نظر خودم مهمه و چیزیکه هر سه مون فکر میکنم اعتقاد خیلی پر رنگی بهش داشته باشیم، بحث مهارتهای ارتباطی هست. اگر موافق باشید اولین فایل رو ببریم سراغ مباحث ارتباطی و یک مقدار راجع به این موضوع بیشتر صحبت کنیم. بنظرتون ارتباط رو چی تعریف بکنیم؟ فکر میکنم خوب باشه که اصلا نریم سراغ تعاریف دانشگاهی که ارتباط به چه چیزی گفته میشه یک گیرنده داره یک فرستنده داره ما منظورمون از ارتباطات لااقل اون چیزی که تو ذهن من هست اینه اون چیزی که تو ذهنمون هست به درستی و به بهترین نحو و با بهترین بسته بندی ارائه بشه به اون فرد روبهرویی مون. حالا ممکنه یک کارگری باشه یک ادبیات داره یک کارگر ساده مثلا خاک بردار یا ممکنه یک مدیره پروژه باشه کارفرما باشه یا هر کس دیگه مجبور باشیم بهش یک گزارشی بدیم با این تعریف پس موافق هستین؟
رییسی: بله بله. دقیقا فقط من یک نکته ای بگم ببینید من میخوام اگه اجازه بدید همون بحث های ارتباطی رو هم باز تفکیک کنیم. ببینید ما پروژه رو که وقتی شروع میکنیم یک سری دانش هایی داریم حوزه پیرامون پروژه، چیه؟ فرآیند هایی داریم فرآیندهای آغارین یعنی هنوز پروژه شروع نشده بعد میاد فرآیندهای برنامه ریزی و کنترل پروژه میشه زمانی که پروژه داره استارت میخوره زمانی که پروژه داره جون میگیره و داره بالغ میشه و یک فرآیند های اختتامی داریم. زمانیکه پروژه داره تکمیل میشه شما می خوای بقول معروف کلید در دست تحویل کارفرما بدی حالا بریم این مهارتهای ارتباطی رو هم به همین شکل کنید. ببینید من مهندس رئیسی میخواد ورود کنه بره تو بازار کار پروژه، اولین جایی که باید تیک بخوره مهارتهای ارتباطیش، زمانیکه میخواد بره بشینه اون سازمان رو اون شرکت رو اون مدیرعاملش رو اون مدیر پروژه اش رو، هر کسی که ذینفعه تو اون سازمان متقاعد کنه که جذبش کنه رئیسی رو
بهرام پور: یعنی استخدام بشه
رییسی: خدا خیرت بده. دقیقا استخدامش کنه. پس این اولین تیکی که میخواد بخوره همین مهارتهای ارتباطی زمان استخدامه. بعد شما Gain کردید بقول معروف اون مهارت هاشو کسب کردید، حالا رفتی وارد پروژه شدی دومین جایی که به کارت میاد تو جلسات تونه. باز هم عرض میکنم آقای پیام جان چون من دقیقا این موضوعات رو توی پروژه بصورت Detail دیدم شفاف شفاف هر چقدر شما پر باشی از لحاظ علم، از لحاظ هنر، از لحاظ همه ی اون ابعادی که تو پروژه نیازت هست تا زمانی که نتونی ارتباط برقرار کنی، تو جلسات با مشاور، با کارفرما با همکار با مدیر بالاسریت، با نفرات زیر دستت هیچ وقت نمیتونی تو پروژه اون گام های موفقیت رو طی کنی و بری بالا! دومین تیکی که میخوره تو مهارت های ارتباطی زمانیکه شما وارد میشی میخوای کارشناس بشی. مدیر واحد بشی میخوای بری تو جلسات شرکت کنی، نفرات رو مدیریت کنی و دقیقا همین شکلی میره جلو. این مهارتهای ارتباطی تو گام های متفاوت میره جلو. حالا خواهشی که من دارم اینه که ما میتونیم مهارتهای ارتباطی بصورت General تو کلیه مراحل بتونیم دربارش صحبت کنیم؟ دومین موضوع اینه که بتونیم مخاطب ها رو، دوستانمون رو به قول معروف کمک کنیم که هر کدوم از مراحل رو به تفکیک دربارش صحبت کنیم؛ یعنی یکسری اطلاعات، یکسری خصوصیت ها، یکسری مهارتهای ارتباطی تو تمام مسیر پروژه از زمانی که شما میخوای بری تو پروژه استخدام بشی تا زمانی که میخوای بازنشسته بشی و بیای بیرون توی هرگام از این موضوعاتی که من عرض کردم، ارائه بدید؟
بهرام پور: بسیار عالی
صحراییان: یک نکته ای برای تکمیل صحبت دوستم آقا مهدی بگم این هستش که متاسفانه بارها و بارها تو پروژه ها دیدم، دوستانی بودن یکسری اطلاعات بر اثر تجربه، بر اثر مطالعه بدست میارند و اتفاقی که می افتاد این بود که این دانش خودشون نشر نمی دادند؛ یعنی میذاشتن پیش خودش نگه میداشتند؛ مثلا برای من پیش میومد یک مشکلی داشتم میرفتم از یک از همین اشخاص خواهش می‌کردم که بمن آموزش بده کمک کنه که این مشکل رو چه جور برطرف کنم؟ یکجوری مارو میپیچوند مارو دست به سر میکرد که و جواب منو نمیداد. هیچی منم دیگه پشیمون شدم. ببینید اطلاعاتی که تو پروژه ها کسب میشه، اطلاعاتی که هر شخص کسب میکنه، به نظر من مثله یک آب راکد هستش. اگر از این استفاده نکنید اگر نشرش ندین اگه اینو به Challenge نگذارین، مطمئنا گندیده میشه! یک ماه، دوماه یکسال بعد این اطلاعات اصلا از مد خارج میشه! جوری هم هستش وقتی یک شخص یکسری اطلاعات رو کسب میکنه و توی ذهن خودش نگه میداره یک حالت انجماد ذهنی پیدا میکنه و فکر میکنه همین ها هست و دنیای اطرافش همین ها هستش که فکر میکنم اینم یک موضوعی است که به بحث های مهدی باید اضافه بشه
بهرام پور: صد در صد، دقیقا رسالت modirporoje.com همینه. ما برای همین اینجا هستیم که اون اطلاعاتی که خیلی ها نتونن از محیط کارشون کسب بکنند اون مدیریت دانش تو اون سازمانشون اون سازمان پروژشون وجود نداشته باشه ما اونها رو منتقل کنیم که این اتفاق بیفته و خیلی عالی. من فکر میکنم که بریم سراغ یکی از پایه ای ترین اجزای ارتباطی یعنی صدای شخص. اصلا نمیخوام این جلسه خیلی راجع به بحث صدا سازی صحبت کنم. خب شنونده های عزیز احتمالا میدونند که من مربی فن بیان و سخنرانی هستم. فقط میخوام یک دید کلی داشته باشیم چون اولین گام برای بهبود هر چیز شناخت اون هست که دقیقا بدونیم کجای کار هستیم صدای ما میتونه خیلی تاثیر گذار باشه. نمیدونم شنوده های عزیز تصویری از ما تا حالا دیدن یا نه؟ اگر ندیده باشند تمام اون چیزی که تو ذهنشون هست بر مبنای صدای ما هست! میتونه یک آدم ضعیف تجسم بشه یا یک آدم قوی. اغلب ارتباطات ما مبتنی بر تلفن هستش برای شروع کار عموما اینکه چطور خودمون رو پرزنت میکنیم خیلی مهم هست استیو جابز میگه: نحوه ارائه هر چیز اهمیت اونو نشون میده و من اینو مخصوصا اخیرا خیلی زیاد دیدم. خیلی شرکت های ایرانی رو دیدم که خدماتی رو ارائه میکنند که واقعا از کمپانی های خارجی بهتره تو زمینه ی خودشون هم ارزون تره هم بهتره ولی اونقدر اونو ضعیف ارائه میکنند، تبلیغاتشون، پرزنت کردنشون، وب سایتشون، اونقدر ضعیف هست که آدم اصلا میگه مطمئنی که این بهتر از اونها هست؟ یا نه بخاطر اینکه خوب ارائه کردن رو هیچ جا یادنگرفتیم بخاطر اینکه اگر دیپلم داشته باشیم چند سال درس خوندیم؟
رییسی: 12 سال
بهرام پور: خب فکر کنم مهدی یک چند سالی مردود شده (خنده)
رییسی: داشتم حساب می‌کردم که به اون دورازده سال اضافه کنم (خنده)
بهرام پور: حالا شما مثلا 16 سال خوندی چون فکر کنم شما اول ابتدایی رو 4 بار رد شدی (خنده). ببینید ما 12 سال درس خوندیم خب تو این 12 سال چه اتفاقی افتاد؟ دقیقه ای راجع به حرف زدن آموزش ندیدیم فقط راجع به خوندن و نوشتن که البته خوندن و نوشتن اگه یک نامه اداری از کسی ببینی میفهمی که هیچی یاد نگرفته ولی خب واقعا بحث حرف زدن، ارتباط گرفتن، کلا فراموش شد! تو سیستم آموزشی ما و این ارائه شدن رو هیچ وقت یاد نگرفتیم! بچه خوب بچه ایه که ساکت بگیره بشینه یک گوشه! نه بچه ای که حرف بزنه شیطنت بکنه و طبیعی باشه! بچه افسرده میشه بچه خوب تو سیستم آموزشی و تو جمع خانواده ها و این ارائه کردن رو خوب یاد نگرفتیم. بعد مشکل بعدی بحث صدامون هست این صحبت ها انجام نشده! صدا تقویت نشده صدای خوبی هم نشنیدیم! بنابرین بیانمون ضعیف میشه! هر جایی نتونستیم صحبت کنیم استرس داریم چرا وقتی جلوی ده نفر قرار میگیریم میخوایم صحبت کنیم، عرق میکنیم؟ دستامون میلرزه، زانوهامون شل میشه، ذهنمون پاک میشه و هزار اتفاق میوفته چون تا به حال تجربشو نداشته و همون خراب کردن بد صحبت کردن توی جمع 10 نفره کارو خراب میکنه! من خیلی مصاحبه های استخدامی زیادی انجام میدم خیلی جالبه برای من شخص میاد داره میمیره از ترس! میخواد بیاد اینجا برای یک شغل! خب من میگم وقتی این تو جلسه مصاحبه استخدامی اینقدر استرس داره (ببینید یک مقدار استرس طبیعیه ولی اونقدی که هیچکاری نمیتونه بکنه) 6 بار وسط 10 دقیقه جلسه پا میشه میره دستشویی خب من میگم این چطوری میخواد استرس کار من رو تحمل کنه! بنابرین این مهارت ارتباطی (فکر میکنم) خیلی خیلی پر رنگ هستش و مخصوصا تو کشور ما که هیچ جا آموزش داده نشده، اگر که بچه ها یاد بگیرند، تو همه ی سنین چه کوچیک چه بزرگ، تو همه سنین اگر یاد بگیرند خیلی خوب میتونند رشد کنند و یک مزیت رقابتی نسبت به همه هست. فکر میکنم بعنوان یک تمرین بعنوان اولین فایل بد نباشه که ما یک شناختی از صدای خودمون داشته باشیم. خواهشی که من دارم اینه با هر وسیله ای موبایل، لپ تاپ، ام پی تری پلیر هر چیزی که دارید یک بار صداتونو ضبط کنید و در حد سه چهار دقیقه صحبت کنید. مهم نیست که چه چیزی میگین بیاین خودتون معرفی بکنید فرض کنید توی جلسه مصاحبه هستید از شما میپرسن که خب خودتون رو معرفی کنید. میاین یک سابقه ای از خودتون میگین تحصیلاتتون رو میگین علاقه مندی هاتون رو میگین. باز اگر دیدن زمان خیلی کوتاه بود در حد مثلا سه چهار دقیقه نشد میتونید اتفاقاتی که امروز براتون افتاده رو بگین خیلی مهم نیستش که موضوع چیه صرفا میخواهیم ببینیم که صداتون چطور هست و خودتون چه حسی از صدا میگیرید؟ «یک صدای یکنواخت بی حال بدون انرژیه خیلی کند که هر کسی که میشنوه خسته میشه» رو توجه میکنیم یا نه «یک صدای خیلی قدرتمند با انرژی مکس، تاکید، لحن همه درست اونجا که لازمه سرعتشو زیاد میکنید سریع صحبت میکنید جایی که لازمه مکث میکنید سرعتو میارید پایین»، اینو خودتون میتونید تا حد زیادی متوجه بشین که صدای شما چه ویژگی هایی داره و چطور میتونید ازش استفاده کنید، البته این نکته کاملا طبیعیه و اونم این هستش که ما هر بار صدامون رو ضبط میکنیم از صدامون بدمون میاد نمیدونم شاید همه مون تجربه داریم درسته؟
صحراییان: مخصوصا اوایل کار
بهرام پور: البته شما حق دارید که بدتون بیاد (خنده). نه واقعیتش اینکه زیباترین صداروهم داشته باشین از صدای خودمون خوشمون نمیاد چرا؟ بخاطر اینکه صدای ما میاد توی مغز و تو استخون مغز کامل پروژکت میشه خیلی تقویت میشه بعد از تو مغز میره تو گوش ما و ما صدای خودمون رو یک صدای خیلی بم، محکم قدرتمند میشنویم، ولی بعد وقتی توی یک فایل صوتی صدای خودمون رو میشنویم یک صدای ریز خیلی ضعیف میشنویم که اصلا مطابق با انتظارمون نیست! حتی بهترین گوینده های رادیو با زیباترین صدا اون صدایی که خودشون میشنوند با اون صدای که ما میشنویم فرق میکنه یا صدای موقع ضبط کردن میشنوند تفاوت داره! بنابرین اصلا مهم نیست از صداتون خوشتون میاد یا بدتون میاد اونو جنس صدا رو نمیشه کاری کرد اما صدا رو میشه بهبود داد. میشه با همون صدا نشون داد که اعتماد به نفس دارید یا نه من میگم خودتونو معرفی کنید میگه که چیزه من در حقیقت عرض کنم خدمتتون که من محمد پیام بهرام پور هستم (با صدای بی حال) و این یک مدل گفتنه یک مدل گفتن دیگم میگه خب من محمد پیام بهرام پور هستم مربی مدرس سخنرانی و فن بیان و مهارت های ارتباطی (با صدای پر قدرت) خب با همین دو تا جمله میشه خیلی چیزهارو راجع به اعتماد به نفس اون شخص مطمئن بودن به خودش، اقتدارش در محیط کار میشه فهمید. فکر میکنم پس برای شروع اولین اقدام ضبط یک فایل صوتی از خودتون باشه و بهش بارها و بارها گوش کنید ببینید حستون به صدای خودتون، بیان خودتون، لحن، تاکید، مکث بلندی صدای شما به چه صورت هست؟
رییسی: پیام جان ببخشید چیزایی که انتهای موضوعاتی که داشتی میگفتی رو من اشاره می کنم. ببین من صدای خودمو ضبط میکنم میشنوم خب؟ مخاطب این کارو انجام میده میشه به من بگی که آیتم هاش رو، سر فصل ها چیه؟ اون صدارو من دقت کنم؟ چندتا از موضوعاتش رو گفتیا ولی من میخوام به واسطه ی اینکه شفاف سازی بشه، مثلا تن صدا رو جنس صدارو اینهارو میخوام من ببینم دقیقا پیام چه چیزی رو تحلیل کنیم؟
صحراییان: ببین اینجوریم نباشه که کلی باشه خب ببین همین جوری که گفت جنس صدا چی هست یا طن صدا چیه دقیقا معیار اندازه گیری چیه؟
بهرام پور: من اصلا تو این فایل نمیخوام هیچ چیزی تحلیل بشه. فقط اینکه آشنا بشیم. ببینید اولین کار ببینید یک بچه بدنیا که میاد یک مدتی که میگذره حالا نمیدنم چند ماهه یا چند روزه اولین کار متوجه میشه دستاش در اختیارشه که اگه این فرمان مغزی رو بده دستم جمع میشه و با یک ذوقی دستاش رو جمع میکنه! ماهم دقیقا هدفمون اینه، بفهمیم که دست داریم متوجه بشیم الآن نمیخواهیم وگرنه تک تک این اجزا مثلا همین تن صدارو میتونیم 2 ساعت راجع بهش صحبت کنیم! همین تاکید و مکث انواع مکث رو میگیم، انواع تاکید رو میگیم، همه ی اینها گفته میشه و این خودش حداقل یک بیست سی ساعتی محتوا هست! الآن فقط هدف این هست که شخص آشنا بشه با اینکه چه جوری شنیده میشه دیگران چی میشنوند ازش و جالبیش اینه به محض اینکه چند بار گوش میده فایل بعدی بهتر میشه فایل بعدی…بدون هیچ آموزشی فقط با فیدبک از خودش اوضاع خیلی بهتر میشه و تغییر میکنه!
رییسی: خب این دومین سؤال من بود من صدام رو گوش میدم منکه خوشم میاد از صدام (خنده)
بهرام پور: آره اکثر خود شیفته ها اینطورین (خنده)
رییسی: ولی محسن که میخواد صداشو گوش بده اگه بعضی مواقع مناسب نباشه صداش، نا امید بشه و بره؟
بهرام پور: نه
رییسی: یا قراره اتفاقاتی بیوفته اصلا تغییر میکنه در این موضوع؟
بهرام پور: آره
رییسی: اگه مثلا مکثش خوب نباشه بقول شما نقاط فرود و حالا اینها تغییر پذیره؟
بهرام پور: همه اینها بجز جنس صدا ببین جنس صدا چیه؟ شما یک گوینده رادیو رو مثلا صداش رو میشنوید یک صدای ذاتن زیبا داره خب؟ اون رو نه نمیتونیم داشته باشیم اون جنس صدارو متناسب با هر فضای دیگه مثل صدای آقای شکیبایی مناسب این جلسه نیست مناسب دکلمه است و صدای من مناسب دکلمه نیست! میدونید اینها همش فرق میکنه ما اون مجری ها اون صداهای خاص که یک صدم درصد جامعه هستن رو اصلا کاری نداریم ولی بقیه صداهارو میشه تغییر داد. ببینید من صدام مثلا ابتدای کار اینطوری با یک صدای کاملا مونوتون بودم حالا میتونم بلندی صدام رو ببرم بالا، برد صدا، واضح شدن صدا، شفافیت صدا اینکه چطوری توی یک سالنی که مثلا 400 نفرنشستند بدون میکروفن بدون داد زدن بتونم صدام رو برسونم به این میگند برد صدا! اینهارو دونه دونه میشه کار کرد و یاد بگیریم و دقیقا میشه کسب کرد! حالا یک عده تو محیط غنی رشد کردند خودشون بیانشون ابتدای کار خوب هست یک عده نمیتونن کسب بکنند! من اولین فایل صوتی ام رو حتما پخش میکنم یکبار که ببینید چی بوده و آخرین فایل های صوتی میتونید مقایسه بکنید و چه تغییراتی داشته! یعنی مسلما قابل تغییره و من اصلا توقع ام از همه اینکه از صدای خودشون خیلی خوششون نیاد یا بدشونم بیاد کاملا طبیعیه
رییسی: البته این استثنا هم داره دیگه؟
بهرام پور: آره گفتم خود شیفته هارو اصلا مورد بحث قرا نمی دم (خنده)، ولی بصورت کلی این طبیعیه که خوششون نیاد ولی باید ادامه بدن که یکبار ضبط کنیم گوش کنیم، بگیم اه چه صدای بدی فقط اعتماد بنفسمون رو کم میکنه ادامه دار بودنش بسیار مهمه. خب فکر میکنم این فایل رو به اتمام برسونیم که زیاد هم خسته کننده نشه و جمع بندی این صحبت این بود که ما گفتیم فقط تحصیلات دانشگاهی نمیتونه مؤثر باشه و اونچه که تغییرات رو ایجاد میکنه تخصص غیر دانشگاهی هم هست. بحث اجرای آموخته ها هست ابزار ها هستند و مهمترینش با اتفاق نظر همه امون به این رسیدیم که مهارت ارتباطی هست که حالا این بسیار گسترده است. ما یک جزء خیلی کوچیکش که صدا بود رو امروز یک کوچولو بررسی کردیم و حتما در فایل های دیگه که در رادیو پروژه ضبط میشه در سایت modirporoje.com در خدمت شما خواهیم بود و مطالب بیشتری ارائه میدیم. از شما خیلی متشکرم و خدانگهدار محسن جان خیلی متشکرم مهدی جان متشکر خدانگهدار.